شاینا شاینا ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

شاینا احمدلو

مریضی

دخترم شما یه مدتی سرمای بدی خورده بودی عزیزم اینقدر حالت بد شده بود که خدا میدونه درست تو اول محرم چقدر شما اذیت شدی و ضعیف شدی امیدوارم هیچ وقت هیچ وقت دیگه مریض نشی گلم از چهره قشنگتم مشخصه که خیلی مریضی و حال نداری دخمل نازم   قربونت بشم که گوشی مامان رو از خود مامان بهتر بلدی باهاش کار کنی   ...
24 دی 1392

دومین عاشورای شاینا خانمی تو قشم

عزیزم این دومین عاشورایی که شما تو بغل مامانی هستی چقدر زود میگذره روزایی بزرگ شدنت چقدر قد کشیدنت و بزرگ شدنت شیرینه به امید عاشورای 120 سالگی شما که فکر نمیکنم دیگه مامانی باشه ولی همیشه برات دعای بهترینا رو دارم عشقم ...
24 دی 1392

ژست

آخه من چی بگم وقتی شما اینقدر قشنگ ژست میگیری واسه عکس تربچه مامان   آخه دوست دارم الان قورتت بدم خوردنی مامان ...
24 دی 1392

کیش

شاینا خانم در یک حرکت انتحاری من و خاله مریم تصمیم گرفتم و بابایی و عموبهزاد رو راضی کردیم رفتیم کیش   که این باری که رفتیم با دفعه قبل که شما هنوز زمینی نشده بودی میشه 2 بار شما رفتی کیش عشقم خیلی خیلی خوش گذشت ولی شما تو کیش هیچی نخوردی و مامانی فقط حرص نخوردن شما رو میخورد   بریم بقیه عکسا رو ببینیم شاینا بنانا سوار میشه شاینا در حال شیطنت تو کشتی شاینا تو شهر زیرزمینی شاینا و آراد     ...
24 دی 1392

شیطونک من

عزیزم دیگه واقعا نمیشه شما رو کنترل کرد خیلی خیلی خیلی خیلی شیطون شدی و کنجکاو خونه اصلا دیگه قابل تمیز کردن و مرتب کردن نیست هر چند دقیقه با یه اسباب بازی بازی میکنی و سریع میری سراغ یکی دیگه اکثرا هم اسباب بازی رو میاری تو پذیرایی تازه کاش به همون اسباب بازیات قانع باشی یه وقتایی به وسایل خونه هم بازی میخوای بکنی یعنی اگه از دستت غافل بشم سریع گوشکوب برقی رو برمیداری و میزنی به برق اگرم بخوام ازت بگیرم گریه میکنی جوری سوزناک گریه میکنی که آدم به خودش شک میکنه عروسکم بگم که حسابی داری با این کارا مامانی رو خسته میکنی و دنبالت خودت میکشونی تا یه اسباب بازیت رو من برمیدارم تازه یادت میافته که ای بابا این هم میشه باهاش بازی کرد سریع میای برمید...
24 دی 1392

شاینا میره تولد

دختر گلم این چند وقته خیلی مامانی کار داشتم و مامان خیلی حالش خوب نبود و نتونستم وبلاگت رو به روز کنم عزیز دلم وقتی بزرگ بشی حتما متوجه میشی و مامانی رو میبخشی دختر گلم یه دنیا دوستت دارم و بدون که تو رو با هیچ چیز و هیچ کس تو دنیا عوضت نمیکنم و تو برام بهترینی   شما اینجا رفته بودی تولد امیرعلی پسر دختر عمه مامانی خیلی فامیل نزدیکیه نه عزیزممممممممممم ...
24 دی 1392
1